آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

چرا وبلاگ آدرینا عکس نداره؟

1392/9/17 2:59
نویسنده : الهه
442 بازدید
اشتراک گذاری

به احترام همه کسانی که تا حالا این سوال رو پرسیدند و گاهی به طریقی جواب گرفتند یا جوابشون مونده این سوال رو ترجیح دادم اینجا جواب بدم.

اعتراف میکنم که همیشه از دیدن وبلاگهای خوش آب و رنگ مامانهای عاشق که با عکس دلبندانشون اون رو مزین و دوست داشتنی کردند بسیار بسیار لذت بردم و شاد شدم.

و همین جا عذر میخوام که من نتونستم این لذت و شادی متقابل رو به دوستانم هدیه کنم.

اینایی که میگم صرفا عقیده شخصی منه و مسلما به هیچ وجه هیچ قصد جسارت به هیچ کسی توش نهفته نیست

اینکه وبلاگ آدرینا عکس از خودش نداره دلایل متعددی داره

بعضیش عقاید و ترجیحات و یا ملاحظات شخصی من یا پدر آدریناست که از اونجا که دلیل اصلی این مسئله نیستند بیانشون نمیکنم

ولی آنچه که نگذاشتن عکس از خود آدرینا در وبلاگش رو برای ما یک اصل تخطی ناپذیر میکنه موضوع دیگریست: خفاظت از حق مالکیت معنوی برای آدرینا

 

به عبارتی عکسهای آدرینا دارایی شخصی من یا پدر آدرینا نیستند

بلکه دارایی معنوی شخص آدرینا هستند

و هیچ راهی تا زمان بزرگ شدنش برای اطلاع از رضایت یا عدم رضایت خودش از اینکه عکسهای زندگی خصوصیش در ایام نوزادی یا کودکیش به شکل عمومی نمایش داده بشه وجود نداره

آدرینا خودش حق تصمیم گیری در این رابطه داره

و ما به خودمون اجازه نمیدیم از طرفش برای این دارایی معنوی و خصوصیش تصمیمی بگیریم

اگر بزرگ بشه و ناراحت و ناراضی باشه از اینکه عکسهای کودکیش به شکل عمومی منتشر شده توسط پدر و مادرش چی؟ قطعا در اونصورت ما جواب و جبرانی نخواهیم داشت

شاید بعضی ها بگن من سخت میگیرم؟ البته، من در مورد حق الناس - حالا این فرد هر کی میخواد باشه- سخت گیرم چون زندگی خیلی وقتها مجال تلاش برای خلاص شدن از زیر دین رو به آدم نمیده

بگذارید اصلا یه چیز دیگه بهتون بگم. گرچه زایمان من و به دنیا آمدن آدرینا در موعدی زودتر از تاریخ مقرر و به عبارتی اورژانسی بود ولی بخت با ما یار بود و فیلمبرداری داخل اتاق عمل انجام شد ولی من به عنوان مادر آدرینا اون قسمت از فیلم که لحظه تولدشه و لحظات اولی که یه نوزاد معمولا در وضعیت ظاهری مناسبی نیست رو نگاه نمیکنم. قسمتهایی که خودم و باباش هستیم رو میبینم و بقیه رو رد میکنم و این فیلم رو تا 18سالگیش نگه خواهم داشت و در هیجده سالگیش بهش خواهم داد تا خودش تصمیم بگیره میخواد نگهش داره یا نابودش کنه با ببینه یا به کسی حتی خود من نشون بده یا نه

چون معتقدم این یکی از خصوصی ترین  و خاصترین صحنه های زندگی هر آدمیه. خاص مثل لحظه معاشقه ، خاص مثل لحظه مرگ و خاص مثل تمام لحظه های خاص و منحصر به فرد زندگی  یه آدم. بنا براین این رو هم ما یملک شخصی خودم نمیدونم و متعلق به آدرینا میدونم و در نتیجه این آدریناست که در آینده تصمیم باید بگیره با فیلمش چه کنه.

ممنون که با وجود این کاستی وبلاگ ما رو میبینید و تحمل میکنید و ممنون از درک و همراهی همیشه مهربانانه تون.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

شازده امیر و رها بانو
18 آذر 92 0:40
این نظر شخصی هر کسیه ما به نظر شما احترام میذاریم خانوم و هیچ کم و کاستی در وبلاگ شما مشاهده نکردیم ممنون که توضیح دادید و ما رو هم تو فکر بردبد که آیا کارمان اشتباه است؟آیا رها یا امیر بعدها در بزرگسالی از ما خرده میگیرند؟ و هزارتا سوال دیگه
الهه
پاسخ
ممنون.شما همیشه لطف دارید به من. اینا سوالاییه که هر کس با توجه به عقایدش خودش باید به خودش جواب بده نازنین. البته در مورد اون هزار تا سوال دیگه نظری نمیتونم عجالتا بدم!
مامان مریم
18 آذر 92 14:43
تبریک میگم بهت الهه جان...بابت اینکه اینقدر به عقیده ات پایبندی ...درست و غلط بودنش زیاد مهم نیست مهم پایبندیه...مطمئنن آدرینا بهت افتخار میکنه..و همچنین ما به عنوان یه دوست...
الهه
پاسخ
قربون شما برم من که حسم میگه یه خانوم با یه دل بسیار بزرگ و مهربان و درخشنده ای. چه خوشحالم و چه خوش به حالمون که دوستمونی. من هم به وجود و حضورتون افتخار میکنم.
مونا
18 آذر 92 20:31
واقعاً نظرتون آدم رو می بره تو فکر
الهه
پاسخ
من شرمنده ام به خدا
مامان شاران
20 آذر 92 14:08
ماهم به عقیده شما احترام میگذاریم در مورد فیلم بدنیا آمدن من هم کاملا با شما هم عقیده ام و فیلم رو به هیچ کسی نشون ندادم
الهه
پاسخ
ممنون از درک و همراهیتون. متشکرم هم عقیده جانم
مامان کوچولو
13 دی 92 4:55
منم دقیقــــــــــــــــــــــا همینجوری فکر میکنم من 1 سایت رسمی دارم و 2 تا وبلاگ تو نی نی وبلاگ دارم که یکی از وبلاگام آموزشیه و گاهی روزی حدود 1000 تا بازدید میاد و واقعا با هم صمیمی شدیم............... اما وبلاگ دخترمو وقتی 6 ماهش شد رفتم تو گوگل اسمشو نوشتم همه عکساش اومد............فاجعه حتی یکی از دوستام وب دخترمو از راه گوگل دید..........فاجعه چون وب من برام مث همون دفتر خاطرات هاییه که یه قفل کوچیک داشت و لای صد تشک و پتو قایمش میکردم........ حالا همسایه من با یه کلیک کل خاطرات منو وشوهر و دخترمو ببینه واویلاست دیگه... الان دیگه اسم دخترمو به هیچ وجه نمینویسم تو وبش و یه اسم مستعار داره و عکس هم نمیزارم........ هیشکی هم لینکم نیست و فقط و فقط مینویسم................ حالا دیگه احساس غرور میکنم و مینویسم فقط و فقط برای یه دونه مخاطب قلبم نه برای هیچ بازدید کننده ای
الهه
پاسخ
خیلی از نوشته تون لذت بردم و حستون رو کاملا میفهمم. منم خیلی با خودم حتی برای همین کاری که الان انجام میدم درگیرم! تازه اگر بدونید چقدر با خودم اما و اگر کردم تا اصلا براش وبلاگ درست کنم. کاش برام آدرس وبلاگهای عمومی و آموزشیتون رو میگذاشتید. خوشحال شدم از آشناییتون.