آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

بابا----اومد

1392/10/30 2:10
نویسنده : الهه
416 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم

5 شنبه شب باباش که داشت میرفت دستشویی طبق معمول از پاهای پدرش آویزان شد و سعی کرد نگذاره بابا بره ، یه جوری حواسش رو پرت کردیم تا بابا بتونه بره 

داشتیم اینطرف با هم بازی میکردیم که بابا در رو باز کرد و از دستشویی خارج شد

دختر گلی با یه خنده ملیح و شادی رو به من کرد و گفت: بابا اومد!

من؟! بال در آوردم و هزار بار بوسش کردم و بالا پایین پریدم

باباش هم که خوب معلومه دیگه

این یعنی آدرینا جمله گفته؟نه؟!

خوشحالی  و هیچان ما رو که دید چند بار با خنده دلبرانه و یه حالتی شبیه غرور و شادی که گویی متوجه ست کار خاصی انجام داده و به خودش میباله و خوشحاله از تواناییش و میخواد به خوشحال کردن ما هم ادامه بده چند بار گفت: بابا اومد!

عزیزم! قلب

دیروز هم با هم بازی کردنی چند بار گفت: توپ پرت!

من واقعا اولش نفهمیده بودم و فکر میکردم داره به زبون خودش یه چیزایی میگه ولی وقتی خیلی تکرار کرد و منم دقت کردم دیدم همزمان با پرتاب توپ این رو میگه و تازه اونموقع بود که متوجه شدم!

باید دیگه خیلی تو حرفاش دقت کنم چون ظاهرا غیر از کلمه های کامل میشه از توش عبارت یا جمله هم شنید!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مهيار
3 بهمن 92 0:53
اي جوونم ماشاالله
الهه
پاسخ
مرسی خاله جونش