گردش با مامان
چهارشنبه 20 فروردین اولین جلسه کلاس کارگاه مادر و کودک ترم جدیدمون بود. دوستامون رو دیدیم و خوب بود. قبل رفتن تدارک دیده بودم که در صورت امکان یه سر به کاخ سعد آباد هم بزنیم. از وقتی از خونه در اومدیم تا دوباره برسیم سمت خونه هوا صد بار آفتابی بارانی طوفانی شد انقدر که دیگه داشتم منصرف میشدم ولی نزدیکای خونه دوباره آفتابی شد و دل زدم به دریا و تو همون ماشین لباسهای ادرینا رو با لباسهای مناسبتری عوض کردم و کتونی پاش کردم و د برو که رفتیم. خیلی سخت بود چون هم حمل یک کوله سنگین و هم کنترل آدرینا همزمان خیلی سخت بود ولی ارزشش رو داشت. تازه اون وسط ادرینا جونم هوش شیر هم کرد و ما هم بهش هم از لقمه نون و پنیرش که مونده بود و هم شیر خشک درست کردیم و نوش جان فرمودند. سر اینکه میخواست بره لب پرتگاه دعوامون شد و منم دیدم واقعا خطرناکه زدمش بغلم و تا تونستم از اون قسمت دورش کردم و اونم تا تونست جیغ زد و گریه کرد! ولی در مجموع خوب بود و خوش گذشت تازه با هم دو تایی تنهایی رستوران هم رفتیم و کباب زدیم بر بدن! هوا خیلی خیلی عالی بود و منظره ها خیلی دل انگیز. همه جا پر از گلهای ریز و خوشگل. ادرینا جونم هم که جدیدا برای خودش عکاس قهاری شده کلی عکس از زمین و زمان انداخت. اینم نمونه هنرمندیهاش:
خلاصه بالاخره بعد از کلی بدو بدو و شیطونی و ناهار خوردن اومدیم خونه و انقدر خسته بود که خودش میگفت: بخوابم!
و بدین سان یک روز نی نی و مامان با هم خوش و خرم از صبح تا بعد از ظهر تنهایی بیرون بودن و این برای خودش یک رکورد بود.