آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

حالا دیگه واسه من شعر میخونه!

1393/1/28 19:44
نویسنده : الهه
242 بازدید
اشتراک گذاری

روز 26 اسفند 92

تو راه جشن مدرسه کودکان کار و خیابان

دارم شعرمیخونم که آروم نگهش دارم

یه لحظه گلوم خشک میشه و یه pause کوچیک دارم

تا بیام ادامه بدم میبینم یه فرشته کوجولو با صدای نرم و نازک و زیبا و آسمونیش داره برام ادامه شعر رو زمزمه میکنه

اول گوشهام رو باور نمیکنم. شوک میشم! شاد میشم! ذوق  میکنم! 

ولی به خودم میام و مسلط میشم و ادامه میدم شعرم رو

و باز ادامه میده

و باز و باز و باز

و رسما دخترم وارد جرگه شعر خوانان دنیا میشه!

البته مدتهاست خیلی وقته که با زبون خودش ریتم های موزون رو تولید میکنه که من بهش شعر های آدرینا میگفتم

ولی الان میبینم که درست حسابی و با تلفظ عالی داره سهم خودش رو در شعر خوندنمون ادا میکنه

شاید هم خیلی پیش از این میتونسته ولی من موقعیتی رو براش ایجاد نکردم؟ البته پشیمون نیستم چون همیشه دوست دارم همه چی بدون فشار و در بستر طبیعی خودش انجام  بشه.(البته در مورد غذا نخوردن هنوز نتونستم به این درک برسم!)

و شعرمون که تموم میشه کلی تشویقش میکنم و قربون صدقه اش میرم و بهش تبریک میگم انقدر که راننده آژانسه کم میمونه بپره بره پایین شیرینی بگیره تو منطقه پخش کنه!

و خلاصه از اونروز دختر ما شعر میخونه  با مامانی و دل میبره حسابی تر از مامان و همه مستمعین گرامیلبخند

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان مهيار
31 فروردین 93 3:38
اي جونم چه اينجور مواقع آدم خوشبختي رو عميق حس ميكنه
الهه
پاسخ
من که در حد تالاپ تولوپ و ذوق مرگ شدگی رسیدم!
مامان مریم
3 اردیبهشت 93 8:25
خدایا من فدای شعر خوندن شما بشم عروسک خوشگلم..خداییش ذوق داره تشویقم داره اصلا چرا شیرینی ندادین خوب ؟!
الهه
پاسخ
آدرس پلیز!