آش پیش - دندونی! (+ عکس)

برات آش دندونی پختم، اسمشم گذاشتم آش پیش-دندونی چون دندونات در حالیکه از 4.5 ماهگی داره اذیتت میکنه هنوز در نیومده گلکم، به این امید که انشالله هر چه زودتر دندونات در بیاد شاید کمی از این خارش و بی قراری راحت بشی شازده خانم من، به دکترتم که هر چی میگم میگه تا 11 ماهگی کاملا طبیعیه .

خلاصه آشت رو پختیم ننه جان!

بقیه مطلب و عکسها در ادامه مطلب...

همون شب هم که آماده شد به در و همسایه دادیم. البته از دیروزدر تهیه و تدارک بودیم و موادش رو خیس کزده بودیم. بابا جانت هم چون فردا خیلی کار داشت همون شبونه یه آژانس گرفت و همه آش های مامان بزرگ و خاله  و همسایه های مامان بزرک و عمه و دوست و آشنا رو بسته بندی کرد و با آژانس راهی کرد شبونه در خونه شون! 

بعدشم کلی در جمع و جور و شست وشو کمک دادند، تازه آخرهاش هم که من مشغول خوابوندن شما بودم و بابا تنهایی کارای آشپزخونه رو تمام کردند.

به خودتم از آشت دادم ها مادر! نمیدونم چرا حسم این بود که از این آش که بخوری راحت میشی و دندونات جوانه میزنه.خودمم میدونم شاید بی معنیه ولی خوب حسم این بود دیگه، چه کار کنم مادر!

الهی بمیرم که انقدر اذیتی عزیزم . انقدر لثه هات باد کردن که نگو.

انشالله که زود زود دندونات در بیاد به راحتی و کمی راحت شی ناز من.

خیس کردن حبوبات از شب قبل

آشت رو داریم میپیزیم ننه!

آشها کشیده و تزیین شده و آماده برای حرکت!

پی نوشت: بد هم نشد، چون تا حالا خودم نپخته بودم و حالا کاملا آماده برای آش دندونی اصلی هستم مادر! خلاصه که ما در خدمتیم دختر خوشگل مامان