آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

در وانفسای بلوای دیروز ما در امر ماکارونی خوردن و نانای کردن به استقلال کامل رسیدیم!

1392/5/26 14:54
نویسنده : الهه
254 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز با همه جیغ و دادها و بهانه گیریها و گریه زاریها در برگیرنده دو تا از اولین های شیرین هم بود.

یکی اینکه ما سر پا و ایستاده بدون تکیه به جایی نه تنها حسابی قر به کمر دادیم بلکه دستهایمان را هم در هوا تکان داده و پاهایمان را هم خم و صاف مینمودیم و بدین ترتیب اولین جلسه انجام حرکات موزون مستقلانه و کامل و سراسری را تجربه نمودیم که لازم است بگوییم: آخ جون! آخ جیگر! آخ عسل! آخ قرتی !

و دیگر اینکه در راستای ایجاد تنوع در برنامه غذایی و به نیت شکانده شدن اعتصاب غذای دختر گلی مامان در اقدامی انتحاری یه فقره ماکارونی فرد اعلای پر و پیمان درست کردند که دختر خانم لطف کردند مقادیری  هر چند اندک از ماکارونی را بلعیدند! که لازم است باز هم بگوییم: اخ جون! آخ عسل! آی نوش جان! آی گوشت بشه بچسبه به تن!

البته قبلا نانای میکردیم، ماکارونی هم خورده بودیم اما عملیات دیروز از این حیث متفاوت بود که اولا سر تا سری و کامل بودند و ثانیا کاملا مستقل و بدون دخالت ننه و بابا انجام شد.

گفتیم انقدر در پست قبلی به هزارلطایف الحیل نالیدیم یه کم هم خبرهای خوب و خوش بدیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

شازده امیر و رها بانو
27 مرداد 92 3:14
الهییی شکر که موفق شدید پس ارزش همه اون قر کمرارو داشتاااا نهههههه


وای هر کی فیلمش رو دیده مرده از خنده! یک قرایی داده! یه پا ثابت یه پا تکون تکون!
شازده امیر و رها بانو
29 مرداد 92 1:48
کجایی خانوم سرگرم تهیه تدارک تولد دختری هستی چشمت زدم عزیزم نمینویسیآدرینای گلم خوبه

از سرگرمی گذشته، به جنون رسیده!
یه خورده ناخوش بودیم عزیزم. خوبیم. با وجود دوستانی چون شما بهتر تر هم میشیم.ممنونم .
شازده امیر و رها بانو
31 مرداد 92 13:04
سلام الهه جان بلا دور باشه گلم چرا مریض بودین گلم الان بهترین انشاالله مراقب خودتون باشین

ممنونم مریم جان ما خوبیم . مرسی انقدر لطف دارین و به یادمونین. کاش بیایید تولد آدرینا
عاطفه مامان امیرپارسا
2 شهریور 92 16:17
آخ جاااااااان !‌ آخ بخورمش !‌ خیالم راحت شه

یعنی شما میگی به این روش ممکنه خیالمون راحت شه؟! ممنونم مهربون
مامان شاران
4 شهریور 92 15:36
عزیزم خوشحالم از حضورت
و خوشحال تر اینکه آدریناجون ماکارونی خورده


مرسی . خوشحالیهای این روزهای ما همین چیزاست دیگه!