در وانفسای بلوای دیروز ما در امر ماکارونی خوردن و نانای کردن به استقلال کامل رسیدیم!
دیروز با همه جیغ و دادها و بهانه گیریها و گریه زاریها در برگیرنده دو تا از اولین های شیرین هم بود.
یکی اینکه ما سر پا و ایستاده بدون تکیه به جایی نه تنها حسابی قر به کمر دادیم بلکه دستهایمان را هم در هوا تکان داده و پاهایمان را هم خم و صاف مینمودیم و بدین ترتیب اولین جلسه انجام حرکات موزون مستقلانه و کامل و سراسری را تجربه نمودیم که لازم است بگوییم: آخ جون! آخ جیگر! آخ عسل! آخ قرتی !
و دیگر اینکه در راستای ایجاد تنوع در برنامه غذایی و به نیت شکانده شدن اعتصاب غذای دختر گلی مامان در اقدامی انتحاری یه فقره ماکارونی فرد اعلای پر و پیمان درست کردند که دختر خانم لطف کردند مقادیری هر چند اندک از ماکارونی را بلعیدند! که لازم است باز هم بگوییم: اخ جون! آخ عسل! آی نوش جان! آی گوشت بشه بچسبه به تن!
البته قبلا نانای میکردیم، ماکارونی هم خورده بودیم اما عملیات دیروز از این حیث متفاوت بود که اولا سر تا سری و کامل بودند و ثانیا کاملا مستقل و بدون دخالت ننه و بابا انجام شد.
گفتیم انقدر در پست قبلی به هزارلطایف الحیل نالیدیم یه کم هم خبرهای خوب و خوش بدیم.