آیا گفتم که ما دو دندونه شدیم؟!
ما همزمان با دندون اولمون دندون دوممون هم زده بیرون ها! من یادم نیست که آیا این خبر مهم و مسرت بخش رو داده بودم یا نه. خلاصه که تو اون شلوغیهای روز های جشن تولد و تو اون هاگیر واگیر اصلا ما معلوم نشد کی راه افتادیم مثل برق و کی جفت جفت دندون در آوردیم! قربون خلقت خدا برم که تقویمش همیشه کلی سورپرایز برای آدما داره.
خلاصه ما هم حیرون موندیم الان باید جشن قدم بگیریم؟ جشن دندونی بگیریم؟! به آدرینا میگم خوب مادر جان قربونت بشم یه دو هفته جلوتر این کاراتو میکردی من همه جشن هات رو با هم مینداختم سر جشن تولدت دیگه!
شایدم دخترم خواسته بهانه های جشن و شادی که که تا حالا ماهگردهاش بوده حالا بعد از تولد یکسالگیش قطع نشه یه دفعه و فعلا بهونه دو تا جشن رو رزرو داشته باشیم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی