آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

ما داریم میریم واکسن یک سالگیمون رو بزنیم :(

1392/6/24 14:45
نویسنده : الهه
478 بازدید
اشتراک گذاری

برامون دعا کنید

مامانه تو دلش دارن رخت میشورن

دختره هم که از همه جا بیخبر ، خبر نداره میخواهیم جیزش کنیم

برامون دعا کنید

شش ماهگی خیلی خیلی اذیت شد و در واقع پایه بد غذاییش از همون قطره های استامینوفن لعنتی گذاشته شد چون نمیخواست به خاطر مزه شون بخوره ولی ما مجبور بودیم به خوردش بدیم و بعد هم تهوع و تهوع و تهوع...

برامون دعا کنید لطفا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

درنا.مامان رهام
25 شهریور 92 2:19
اخی مامانی نگرانعزیزم واکسن 1سالگی خیلی رااااحته
نگران جوجو نباش


ممنونم درنا جان. تا اینجا که خیلی بد نبوده، کاملا درست میگید.ببوسین اون عزیز دل رو برام.
شازده امیر و رها بانو
26 شهریور 92 0:15
سلام الهه جان عزیزم واکسن 1 سالگی زیاد بد نیست نگران نباش انشاالله که راحت میگذره

سلام مریم جان، درسته خوب بود، و خدا رو شکر تا الان ok بوده ولی دکتر گفت یک تا دو هفته بعد تب و این جور چیزا شاید بده. ممنون که هستین، میبوسمتون.
شازده امیر و رها بانو
28 شهریور 92 12:46
سلام عزیزم خدارو شکر که آدرینا خوبه ممنونم
ما همچنان منتظر عکسهای دخملی هستیما


سلام نازنین
ممنونم از احوالپرسیتون
چشم حتما درا ولین فرصت ایمیل میکنم.
مامان پندار
31 شهریور 92 8:55
سلام الهه جون ... واکسن یک سالگی راحته تب هم نداره
خصوصی داری عزیزم


سلام به روی ماهتون
مرسی عزیزم از دلداری
خصوصیش خیلی خوشمزه بود! مرسی چسبید!
بهارک مامان آردا
3 مهر 92 0:44
سلام
اول از همه ببخشید که خیلی وقته بهتون سرنزدم ولی امروز همه پستهای قشنگتون رو خوندم
حسودیم شد! خیلی با احساس نوشتید
کاش من هم بتونم همچین کاری بکنم
یک عالمه حرف دارم، برای تک تک جمله هاتون ولی ...
همین الان هم آردا روی پامه و دارم مینویسم
علت غیبت طولانیم رو بگم براتون:
تازگیها آردا با لب تاب آشتی کرده و دیگه کتکش نمیزنه، من هم بغلش میکنم و عکسهای وبلاگ دوستان رو میبینیم. اما تا وبلاگ شما رو باز میکنیم قاط میزنه و خاموش میکنه چون عکس نداره!!!! خلاصه که همش دنبال فرصت بودم تا بتونم دلنوشته های شما رو بخونم
بوس برای قند عسل و مامانش


سلام بر شما
خانوم نفرمایید، چوبکاری میکنید! شما با دیده لطف نوشته های ما رو میخونید. خانوم یه ذره از اون یه عالمه رو بگید که نمیریم از کنجکاوی! سه نفطه بعد از ولی رو هم هر چه زودتر پر کنید که کمتر حدس و گمان کنیم! من قربون اون پسر با لپ تاپ آشتی کرده برم. بهش بگو انقدر که این خاله زشت و بد و بده که عکس نداره وبلاگش! بهتون قول میدم با این سرعتی که این گل پسرمون داره از نظر رشد و ادراک به زودی با وبلاگهای بی عکس و بی سر و سامان هم آشتی کنه! ممنون که هستید. مشتاق دیدارتونیم .شادو سلامت باشیدو مو طلایی ماهم رو ببوسید. میبوسمتون.
مامان شاران
5 مهر 92 16:40
عزیزم امیدوارم آدرینا جون درد نداشته باشه عزیـــــــــــزم


ممنونم مامان شاران جون. خوب بود. از یک هفته ده روز بعداز واکسن دونه زد که ظاهرا طبیعیه. مرسی خاله مهربان.
شازده امیر و رها بانو
6 مهر 92 16:25
سلام الهه جان ممنونم از لطفت خانوم
ما که پدرمون در اومد از دست این دوتا ووروجک شما با آدرینا چیکار میکنین؟
من که امسال حتی نتونستم برای رها تولد 1سالگیشو بگیرم از دست امیر انقدر که الان اذیت میکنه بخدا
مرسی از راهنمایهات
راستی چی شد این چند وقتی که نبودین چیکارا میکردین؟

سلام به روی ماه مریم بانو پر تلاش
وای خدا کمکت باشه فقط همین رو میتونم بگم. من که با این یه دونه موندم خدا جدا کمکت باشه که یه کلاس اولی هم داری عزیزم. والا داستن اینکه نیستیم داریم چی کار میکنیم خیلی مفصله اگر خدا بخواد و پیغمبر بذاره انشالله باید پست بذارم برای توضیحش! خوبیم ماه بانو و دعا گو.