شلوار بیپوشم!
امروز بعد از صد سال بابا خونه بود . چون چند وقتیه که بابای خونه ما حتی روزهای تعطیل و جمعه هم مجبوره بره دنبال سرو سامان دادن به کارهاش. داشتیم با بابا حرف میزدیم دیدیم آدرینا یکی از شلوارهاش رو از کمدش در آورده و میگه: شلوار بیپوشم! و نشست زمین و مشغول شد. ما همین طور مشغول صحبت بودیم که یهو دیدیم دخترمون تر گل ورگل و خوش تیپ و شلوار پوشیده داره رژه میره ! من و باباش حیران شدیم و در یک آن با هم گفتیم هورا! آدرینا بلده شلوارش رو بپوشه و کلی تشویقش کردیم. اینم شد مزه خاص این روز تعطیل ما که دخترمون به طور خودجوش تصمیم گرفت دیگه خودش شلوارش رو بپوشه. البته طبیعتا سرعت در آوردنش بیشتر از پوشیدنشه که اونهم مطمئنا بعد از چ...