آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

آدرینا به قصه های مامان گوش میده

1392/8/1 1:24
نویسنده : الهه
407 بازدید
اشتراک گذاری

از حدود هشت ماهگیش حس میکردم متوجه کلام و مفهوم میشه  کما اینکه وقتی از شیرین کاری هاش پشت تلفن برای کسی میگفتم خودش قبل از اینکه به قسمت اوج داستانی که داشت تعریف میشد برسه میخندید! این حس روز به روز تقویت شد. ولی دیشب برای اولین بار به معنای واقعی کلمه مثل یه آدم بزرگ به قصه ای که براش قبل خوابش گفتم گوش کرد . کاملا دقت میکرد و با دقت گوش میکرد و پلک نمیزد. با تغییر مود داستان تغییر مود میداد و حالت چره اش عوض میشد. خیلی خودم رو کنترل کردم وسط داستان نپرم ماچ مالیش نکنم. از اون لحظه های خدایی بود که یه فرشته کوچولو با اون چشمای ناز و معصوم زل بزنه بهت و به هرچی از دهنت در میاد خوب گوش بده و واکنش نشون بده و حس کنی که واقعا دارید با هم مکالمه میکنید :) قشنگ وایساد تا آخر قصه ، آخرش یه دست دستی کوچولو کرد و به نشان رضایت از پایان خوش قصه لبخند ملیحی زد و در چشم به هم زدنی با حالت مخصوص به خودش یهو چشماش رو بست و نزدیکم اومد و بازوش رو انداخت دورم  و خودش رو فشرد تو بغلم و لالا :)

این صحنه آخرین صحنه ساعت های لالا کنان ماست. خیلی صحنه دوست داشتنی و قشنگیه که دخترم خودش رو میچپونه تو بغلم و تازه با دستهای کوشولوش بغلمم میکنه :)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عاطفه
1 آبان 92 23:46
خیلی قشنگ توصیف کرده بودی. غرق لذت شدم . ایشالله همیشه شاد و سلامت باشه و خوابای طلایی ببینه.


ممنون
شما مارو خجالت میدید
مرسی که خوندید
به همچنین خانوم خانوما
مامانی باران
10 آبان 92 23:31
وای عزیزم چه موهبتی!!! چه دوست داشتنی خوشا به سعادت مادر مهربونش پس شهرزاد قصه گو؛ قصه بگو ...!!!
خیلی خبر مسرت بخشی هست چون به من هم امید میده چنین لذتی رو تجربه کنم فعلا دختری همراه مامانش لالایي میخونه ( یعنی گاهی صدای من توی صدای باران گم میشه!!!) تا چشماش مست و شیدا بشه بعد یواش یواش سرش رو میذاره روی شونه و لالا میکنه ، خدایا شکرت

آخی! عزیزم
چه شود که چشمای به اون قشنگی باران جون مست خواب بشه و سرش رو بگذاره رو شونه مامان مهربونش! نازم بشی عزیزم! خدا حفظش کنه. ممنون از حضور و مهرتون.