آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

میرم مدرسه! جیبام پر فندق و پسته! آدرینا اولین کلاس آموزشیش رو امروز شروع کرد!

1392/10/10 4:05
نویسنده : الهه
405 بازدید
اشتراک گذاری

بله!

امروز مصادف با هفده ماهه شدنش اولین جلسه کلاس  کارگاه مادر و کودکش بود و در واقع کار آموزش آکادمیک آدرینا میشه گفت استارت خورد.

مبارک باشه خانوم گلی

انشالله در بهترین مراکز آموزشی و علمی تا هر جایی که خودت دوست داشتی به تحصیلاتت با موفقیت و لذت ادامه بدی.

اول میخواستم بادبادک ببرمش ولی بعدا با تحقیق بیشتر متوجه شدم سلاله بهتر تره! البته هر دو جزء بهترین های تهران هستند و خوشبختانه مسیرشون برای ما کوتاهه که خودش حسن بزرگیه

تازه بعدا کاشف به عمل آمد یه فامیل عزیزمون هم به عنوان کارشناس سلاله هستند و دیگه حجت بر ما تمام شد برای انتخاب

البته من از یکسالگیش میخواستم ببرمش کلاس ولی خورد به اسباب کشی و مریض شدنهای طولانی و متوالی ما سه نفر و بعدشم از آبان ماه تو نوبت ثبت نام سلاله بودیم تا بالاخره جور شد.

البته بماند که در مسیر رفت آدرینا جونم درست وسط میدان تجریش داد و بیداد و فغان و گریه میکرد برای شیر خوردن و مجبور شدم تسلیمش بشم و پنج دقیقه بعد هم همه رو چند بار  بالا آورد رو لباس من و خودش انقدر که دیگه انقدر کلافه بودم که میخواستم به راننده بگم برمون گردونه خونه

 و تازه بر خلاف هر روز به زور و زحمت ساعت 12 ظهر بیدارش کردم که حاضرش کنم برای رفتن و کلی جز جیگر داد بهم تا حاضر شدیم و راه افتادیم

 قبل این که بریم همش بهش میگفتم میخواهیم بریم ددر با نی نی ها بازی کنی و انقدر تکرار کردم با لحن خنده و شادی و پر انرژی که کاملا منتظر بود ببینه کجا میریم؟!

از کلاس بگم کهخیلی همه چی عالی و خوب و حساب شده و اصولی بود. مربی های آموزش دیده و مودب و مهربان و کار بلد.

 حوشبختانه همون طور که انتظارش رو داشتم آدرینا خیلی با بچه ها و مربی هاش خوب بود و همه چی خیلی راحت و نرم و لطیف و رو روال انجام شد.

و تو همین یه جلسه من خودم کلی چیز یاد گرفتم و خوشحال شدم چون بدون اینکه بدونم بازیهای خوب و سازنده ای از بدو تولد تا الان با آدرینا داشتم 

راستی وقتی کلاسمون تموم شد و به سراغ موبایل رفتم که ببینم آقای همسر میتونه بیاد دنبالمون یا نه دیدم ایشون این اس ام اس خیلی زیبا رو فرستادند. اینجا ثبتش میکنم تا برای دخترکم باقی بمونه چون این اس ام اس قطعا تا بزرگ شدن آدرینا در موبایل من نخواهد موند ولی انقدر خوبه که دوست دارم داشته باشه متنش رو

" ورود دختر خانومی به دنیای علم و آموزش و زندگی در کنار همنوعان با شادی و سلامتی بر این دختر زیبا و بر مادر همیشه فداکار و ایثارگرش مبارک."

من خیلی این متن رو دوست داشتم و منقلب شدم انقدر که مربیش هم فهمید و ازم پرسید و اونم کلی دوست داشت این کار و حس قشنگ رو.

همسر عزیزم اگر اینجا رو خوندی بدون که این اس ام اس برای من بی نهایت ارزنده و گرما بخش و شعف انگیز بود . مرسی مرسی مرسی. امیدوارم و مطمئنم که آدرینا جون هم زمانی که بزرگ بشه به ارزش کارهای پدرش پی خواهد برد و لذت خواهد برد و احساس غرور خواهد کرد که دختر شما بوده و هست.

خلاصه بعد هم جمع و جور کردیم و بعد کلی شیر دادن به آدرینا جون زدیم بیرون و به آقای همسر پیوستیم و گرسنه و خسته و هلاک رفتیم سمت مطب دکتر آدرینا برای چک آپ که الحمدلله همه چی برای آقای دکتر رضایت بخش بود ولی متاسفانه آدرینا هر دفعه بیش از پیش گریه زاری برای یه معاینه روتین و ساده میکنه و این دفعه واقعا برای چندین و چند دقیقه به شدت گریه کرد و واقعا اشکی میریخت که بیا و ببین و به سختی آرومش کردیم.

دکتر با وجود همه مشقات اجازه قطع شیر مادر رو تا عید نداد که نداد . منم که حرف گوش کن!

بعدشم اومدیم سمت خونه و سر راه تو همون ماشین به آدرینا یه ظرف از ماکارونی نوع مجبوبش که تو رستوران اردک طلایی میپزن و باباش براش دیروز گرفته بود دادم و در نهایت تعجب خودش ظرف رو گرفت دستش و به نسبت هر روز میزان قابل توجهیش رو خوردو با مزه اش این بود که انگار داشت تخمه میشکست! یعنی ظرف یه دستش بود و در حالیکه چشمش به خیابون بود با دست دیگه اش از ظرف بر میداشت و دهنش میگذاشت عزیزمقلب

بعدم اومدیم بالاخره رسیدیم خونه خسته و هلاک و گرسنه و سه تایی یه دو ساعتی خواب بر بدن زدیم توپ شدیم و بعدشم جمع و جور و بدو بدو و تولد و ...

خلاصه هر روز 24 ساعته در خدمت شازده خانومیم ولی امروز دیگه رسما از صبح تا شب فقط و فقط کارهای مختص آدرینا و دیگر هیچ!

و بدین سان روز دیگری هم از روزهای زندگی ما در کنار فرشته کوچکمان گذشت ...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان مریم
10 دی 92 11:50
آفرین به آدرینا خانوم ما ..پس بگو چرا یه مدت نبودین..مشغول پروژه ها و تکلیفاتون بودین...احسنت به این مادر و دختر فعال و دوست داشتنی...براش آرزوی موفقیت میکنم.توی اولین پله از نردبان بلند موفقیتاش... کار همسری هم فوق العاده بوده..هیچی مثل این خستگی رو از تن ما مادرا بیرون نمیاره...شاید ما هم باید بخاطر فداکاریایی که برامون میکنن و اونقدر روال شده که به چشممون نمیاد ازشون تشکر کنیم..همیشه زنده باشن و تکیه گاه شما و آدرینای نازم..
الهه
پاسخ
مرسی خانوم. بله دیگه. ما در حال حاضر مجموعه ای از پروژه های نا تمام میباشم. درست مثل دولت رفیق خدا بیامرزموننه بابا. تنبل شدیم رفتیم. نمیدونم شایدم کارای آدرینا مجالی نمیذاره به هر حال عمده وقت و انرژی شده بچه داری و دیگر هیچ. زنده و سلامت باشه الهی و پدرم رو بیش ازا ین در بیاره! میتونم ادعا کنم برای من خوبی تکراری نمیشه و مادرم ما رو به شدت با رسم و رسوم تشکر کردن بار آورده. مرسی از دعای خوب و مهربانت. به همچنیم منم برای شما بهترین دعاهام رو تقدیم میکنم.
مامان شاران
11 دی 92 18:53
عزیزم چکار خوبی کردی متاسفانه من شاران و به این کلاسها نبردم امیدوارم تاثیرات مثبتش به زودی مشاهده کنی
الهه
پاسخ
ممنونم. عیب نداره. دیر نشده که اصلا. اگر بخواهید از الان هم میشه. خیلی ها همین کار رو میکنند و اصلا بعد از دو سالگی شروع میکنند.
مونا
11 دی 92 23:09
آدرینای عزیزم اولین روز مدرسه رفتن مبارررررررررکه قربونت برم. الهه جونم اولین فراگیری علم و دانش شاهزاده خانوم رو به شما هم تبریک می گم و امیدوارم که همونطور که خودتون از ته دل می خواین توی بهترین مراکز تحصیلی به بهترین درجات علمی برسه این عسل خانوم ما البته مطمئنم با این پدر و مادر فهمیده و فداکاری که داره قطعاً به همون جایی که دلتون می خواد می رسه انشاالله . ولی حسابی دلمون رو آب کردین دوست جون خیلی دلم می خواست که آدرین رو هم می اوردم با هم کلاس رو شروع می کردن ولی حیف که نشد ولی باید ازتون قول بگیرم که یه کم هم به ما تقلب برسونین و بیان با هم یه کارگاه مادر و کودک با دو نی نی درست کنیم چطوررررره ؟؟؟؟؟؟ من و آدرین دلمون خیلی براتون تنگ شده و می بوسیمتون
الهه
پاسخ
وای مرسی مونا جان. خیلی انرژی مثبت دادین. مطمئنم اگر روزی خود آدرینا هم اینجا رو بخونه همین حس رو خواهد داشت. ممنونتم. به همچنین برای آدرین و همه بچه های دنیا. ما حاضریم و در خدمتیم. اولین جلسه کی باشه؟!
مامان مهيار
11 دی 92 23:27
به به مبارك باشه، چه كارقشنگي از پدر...... و چه وقت و -حوصله اي از مادر... اميدوارم جشن ورود به مقطع دكتراشو ببينين ايشالا ايشالا هميشه سلامت و خوش باشين
الهه
پاسخ
مرسی مامان مهبار جون. انشالله برای همه بچه هامون یه دنیا شادی و سلامتی و موفقیت پیش روشون باشه.
sima
14 دی 92 7:48
سلام ایشاله زحماتتون یه روزبخوبی به بار بشینه و لذت حوصله ای که امروز بخرج میدید رو در اینده ادرینا جون ببینید.
الهه
پاسخ
سلام به روی ماهتون. ممنون از شما. خانوم ما از مامانهای با تحربه ای چون شما حالا حالاها باید بیاموزیم.
مامانی باران
15 دی 92 2:07
آدرینای گلم خیلی مبارک باشه ورودت به عرصه اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و تفریحی امیدوارم تک تک قدم هایی که با کمک مامان و بابای با محبتت در راه علم و یادگیری برمیداری پل های خوشبختی و سعادت آینده تو باشند
الهه
پاسخ
ممنونم خاله بی نهایت مهربانش. به همچنین برای گل دختر شما انشالله