آدرینا و شرکت در اولین جشن آکادمیک رسمی زندگیش
بله بله
بچه مون یه ترمش تمام شد
و امروز با بابا و مامان رفت تا کنار دوستانش و مربی هاش جشن بگیره برا نوروز و پایان این ترم
یه احساس غریب و خاصی داشتیم دیگه! از دو هفته پیش که جشن رو اعلام کرده بودند و دعوت نامه رو سر کلاسش بهمون دادن یه جور هیجان زیر پوستی داشتیم برای اون روز.
امروز هم آدرینا رو یه حمام آب بازی طولانی دلخواهش بردم و بعدش هر کاری کردم بخوابه نخوابید تا اینکه دیگه کارامون رو کردیم که سر ساعت 3:30 یعنی شروع جشن بتونیم اونجا باشیم
از بدو ورود مشخص بود که همه چی بسیار organized و مرتب و فکر شده ست. تو سلاله کفشها رو باید همه در بیارن دم در ورودی و من قبلش فکر میکردم که اینهمه کفش رو میخوان چی کار کنند که با مدیریتی که شده بود خیلی شیک و مرتب کفشها رو تحویل میگرفتند و مثل همیشه همه مودب و خوش برخورد و مهربان و حرفه ای کارشون رو به نحو احسن انجام دادند.
اونجا هم تو جشن کلی بازی و شادی و نانای و بخور بخور و عکس همین جوری و عکس حرفهای و اینا بود
از دو سه روز قبل برای آدرینا راجع به عید و حاجی فیروز و شادی عید و اینا گفته بودم
یکی از برنامه های این جشن هم دایره دمبک و شعر خونی و بزن و بکوب عمو نوروز و حاجی فیروز بود که برای بچه ها با وجود سن کمشون جالب بود
ازمون با چای و نسکافه و شیرینی در یک نوبت و میوه و سالاد اولویه و اب میوه و ژله در یه نوبت دیگه پذیرایی کردند.
یه عکس تکی از آدرینا و یه عکس خانوادگی هم در آتلیه اختصاصی موسسه در کنار یه هفت سین زیبا گرفتیم و سفارش دادیم برای چاپ روی شاسی.
بهمون هم یه تقویم که عکس همه بچههای کلاسشون روشه با یه پک که برا هر ۱۳ روز عید بازی و فعالیت داره دادن.مربیشون خیلی زحمت کشیده برای تهیه این پک و باید هر روز یه پاکت رو باز کنیم و با هم طبق دستورالعملش بازی شادی و فعالیت کنیم.
به علاوه یه سیدی که عکس همه بچهها با آهنگ وطنم خیلی خوشگل میکس شده دادن که بهش عنوان تقدیم به همه فرزندان ایران زمین رو دادند و جالبیش اینه که اولین عکس در کلیپ عکس آدریناست!
برا ترم بهار و تابستون هم همین کلاسه بازی و شادیش رو ادامه میده
تاززززززززززززه
یه کلاس یوگای مادر و کودک و یه کلاس شنای مادر و کودک هم امید به خدا خواهیم رفت
هورااااااااا
رو دیوارهای موسسه عکس همه بچهها رو زدن
ما هم کنار عکس آدرینا عکس انداختیم!
البته بچه ام از صبح نه هیچی خورده بود و نه خوابید بود
اینه که خیلی رو فرم نبود
ولی بازم خیلی خوب بود و کلی شیطونی کرد و بهش خوش گذشت و بعد از سه ساعت بازی و شادی و شیطونی و تجربه چیزهای جدید به محض اینکه نشستیم تو ماشین برای برگشت به خونه بیهوووووش شد!