بابا نـــــــــــــــــــــــــــــازه!
آدرینا خانوم ما مدتیست تبدیل به پنگول خانوم شدن!
یعنی چنگ میزنه اساسی
ماشالله هیچی هم نمیخوره ولی از این طرف من ناخوناش رو تو خواب میگیرم ، 24 ساعت بعد پنگولاش زده بیرون! نمیدونم چرا این رشد رو به موهای مبارک نمیده آخه!
خلاصه من یه چنگ زدن میگم شما یه چی میشنویدها! آنچنان میسوزنه چنگش و تا یه هفته هم ممکنه خط بندازه رو صورت
منم معطل موندم که والا بچه هایی که از بزرگترهاشون خشونت میبینند یا حتی تنبیه فیزیکی میشن انقدر اظهار لطف نمیکنند به ننه باباشون که آدرینا من و باباش رو بله!
در این راستا ما دیدیم که آخه اینجوری که نمیشه ننه جان! باید کاری کرد
بعد از کمی تفکر و تعقل و به دنبال آن تمرین و ممارست حالا عملیات پنگولی به عملیات نازکردن تغییر ماهیت پیدا کرده بدین ترتیب که اوائل تا میومد چنگ بزنه (یا حتی بعد از اینکه حریف قدر اولین ضربه اش رو وارد کرده بود!) دستش رو میگرفتم و کف دستش رو روی صورت خودش و یا صورت طرف مقابل مکرر میکشیدم و کشدار میگفتم مثلا بابا نــــــــــازه! آدرینا نـــــــــــــازه!
حالا این جوجه خودش خودکار این کار رو میکنه و همزمان نازه نازه هم میگه طوری که دل آدم غنج میره! همچین پر نارز و ادا و با صدای ظریف و لطیف و بسیار کشیده و کشدار روی حرف " ا" میگه بابا نـــــــــــــــازه وهمزمان دستای کوشولوی سفید نازش رو از بالا تا پایین میکشه رو صورت پدر و پدر رو غرق لذتی وصف نشدنی میکنه
ازشون فیلم گرفتم در این حالت و قیافه و صداهای هر دوشون خیلی تماشائیه. انگار هر دو میرن تو خلسه :)
این بود انشای من در مورد اینکه بابای آدرینا نازه!