آدرینا و دندانهایش
یکشنبه شب خواب دیدم دندون در آورده، ولی خوابم یادم نمونده بود
دوشنبه خیلی تصادفی دیدم دندان سمت راست دو دندان جلوی پایین زده بیرون، مثل یه دونه برنج عزیـــــــــــــــــــــــزم
دو تا دندون بالایی جلو هم یعنی اصلا از زیر پوست لثه دیده میشن. یکیشون هم کمی جوانه زده ولی مگه این وروجک میذاره من یه نگاه درست درمون اون تو مو ماها بندازم! بعد که دندوناش رو دیدم یادم افتاد که اهههههههه من خوابش رو دیده بودما!
چه جالب که اول هفته از اون مکالمات با خویش از جنس نگرانی و تناقض مادرانه داشتم
چون از یه طرف با خودم میگفتم یعنی چی این بچه رو دو تا دندون مونده؟ ببرمش دکترش بگم آخه یه کاری بکنیم.اصلا شاید این باعث کم اشتهاییش باشه و ...
ازطرف دیگه میگفتم هـــــــــــی الهه، تند نرو، این دختر خانوم مثل همه انسانها الگوی رشد و شخصیت و خصوصیات منحصر به فرد خودش رو داره . وقتی دکتر میگه همه چیش خدا رو شکر خوبه و اینهمه ماشالله alert و مراحل رشدش هم خوبه دیگه چی میگی؟ بیخیال و صبور باش
خلاصه که نمیدونم کی سر زده ولی من دوشنبه اولین بار سومین دندونش رو دیدم! فکر کنم سمت چپی هم تو راهه ولی نمیذاره درست حسابی ببینم که آخه!
تازشم این روزها تو یه حال و هوای خاصیم
انگار از یه خواب بیدار شدم و تازه دارم میفهمم اطرافم چه خبره
یه جورایی وجود آدرینا رو یه جور دیگه ای، یه جور متفاوتی حس میکنم
دندون و مو و قد و وزن دغدغه ام نیست
دغدغه ام خودشه
خود خودش
دارم حسش میکنم
درکش میکنم
وجودش رو، بودنش رو، هست شدنش رو
نمیتونم خوب توصیف کنم ولی تو یه حال عجیب و خاصیم
باید بیشتر فکر کنم و بنویسمش
پی نوشت: اولین دندوناش مصادف با تولد یکسالگیش بود و نشد براش جشن دندونی بگیرم.تازشم راه افتادن که چه عرض کنم بدو بدوش هم همون موقع شد و جشن قدم هم به همین دلیل نگرفتم. بعدش هم در گیر اثاث کشی و مریضی های طولانی شدیم و گذشت. در نتیجه گفتم بگذار بعدی ها که در اومد اونموقع جشن دندونی میگیریم براش، حالا شیطان رجیم عجیب بیخ گوشم میخونه که شب یلدا فرصت مناسبیه برای جشن در جشن کردن، شاید هم باید بهانه های شادی رو نگه داشت و تک به تک همه شون رو گرامی داشت. آی این شب یلدا رو دوست دارما!