آدرینا بچه سختیه یا من مامان کم تحمل؟
سلام به همه دوستان گلمون
ببخشید از تاخیر
خیلی مشغول بودیم
و مجبور بودیم چند روز کوچ کنیم خونه مامان بزرگ علیرغم میلمون تا بتونیم یه کار مهم که بهمون واگذار شده بود رو با کمک مامان بزرگ و خاله در نگهداری از آدرینا به موقع انجام بدیم
ولی زهی خیال باطل
آدرینا بسی بسی شیطون یا هر چی که اسمش رو میشه گذاشت شده
چنگ میزنه
جیغ میزنه
کتک میزنه(!!!)
بد قلقی میکنه
غذا خوروندن بهش عرق آدم رو در میاره و در آخر تو میمونی با تلی از غذاهای پرتاب شده به اینور اونور و یه عالمه تمیز کاری
مثل یه نی نی به شیر وابسته شده باز
یعنی یه سر داره مامان رو میدوشه و سینه های مامان مثل روزهای اول تولد آدرینا زخم و زیل و درب و داغون شدن و گریه مامان موقع شیر دادن بهش در میاد
به برکت دو باری که مامان آدرینا رو گذاشت و رفت بیرون دنبال کارش الان بیش از پیش وابسته شده و کافیه مامان برای لحظه ای در تیر رس نگاهش نباشه گرررررررررررررریه ای میکنه که بیا و ببین
خلاصه که از شما چه پنهون خسته و درب و داغون شدم کمی تا قسمتی!
حتما زود زود با پست شاد بر میگردم و ببخشید اینهمه نالیدم!
راستی ببخشید الان نظرات خوبتون رو فقط تونستم تایید کنم و در اولین فرصت زود زود میام و یه عالمه فدای مهربونی و لطفتون میشم و همه نظر ها رو جواب میدم.