دخترم مریضه؟
دیروز بابایی از صبح زود رفت برای جبران کارهای عقب افتاده سرکار
مامان بزرگ و خاله محبوبت آمدن و با هم بازی و شادی کردید
عصری به لحظه حس کردم داغی
درجه تب سنج هم متاسفانه حسم رو تایید کرد
تا دیشب حد اکثر تب 7 عشر بود. شربت تب بر و آب بازی شروع شد تا بهتر بشی
مامانی اصلا نمیدونم چرا انقدر خودم رو با یه تب ساده تو هم میبازم
یعنی رسما سرم لازم میشم انقدر که حالم از مریضی و بی حالیت بد میشه
امروز هم تب ادامه داشت. علیرغم درمان نه بالا تر میرفت نه قطع میشد. دکترتم تماس گرفتم گفتن اگر تا فردا قطع نشد بیایید.عجیبش اینه که وسط بازیهات یهو گریه میکنی که سرت درد میکنه یا می گی دندون اوف شد، اوخ شد. نمیدونم واقعا آیا مربوط به دندونه یا چیز دیگه؟ نمیذاری ببینم ولی مشخصه لثه هات خیلی متورم هستند
عصری به بابا گفتم نکنه شربتهاش قبلا درش باز شده بی خاصیت شدن که تبش رو از بین نمیبرند ؟ و به همین دلیل بابا رو میخواستیم بفرستیم دارو بگیره که قرار شد با هم بریم
رفتیم و چرخی زدیم و از اردک آبی تندیس هم شام خریدیم و شما مثل همیشه آتیش سوزوندی و کلی خاطر خواه پیدا کردی و دارو هامون رو هم خریدیم ولی حس کردم خیلی تنت داغه
اومدیم خونه باز درجه گذاشتم شده بودی 38.5...
وای خدا سقف خراب شد رو سرم. برات با بابا شیاف گذاشتیم و دوباره شربت تب بر دادیم و یه آب بازی حسابی بردیمت تا اینکه الان بهتری
اصلا سر در نمیارم چت شده عزیزم و این تب لعنتی برای چی سر و کله اش پیدا شد؟
آیا واقعا الان بهتری یا خدا نکرده طوفانی در راه است؟