تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
تعطیلات هفته پیش با مطلع شدن از خبر مسرت بخش مریض شدنم شروع شد. در عرض دو ساعت از این رو به اون رو شدم و تب و بدن درد شدید و عفونت و ... اومد سراغم. خدا رو شکر آقای همسر به واسطه تعطیلی منزل بود و الا از اون مریضی های طولانی که حتما منجر به مریضی شدید دیگر اعضای خانواده میشد میتونست باشه.
در این میان من که سرم رو از زور درد با روسری سفت و محکم بسته بودم و ماسک هم زده بودم و دختر کوچولوی طفلکیم که سعی میکرد هر طور شده خودش رو به اتاقی که توش خوابیده بودم برسونه و وقتی موفق نمیشد هوار و گریه و ضجه میزد بود و همسری که میان سالن و آشپزخانه و اتاق من بدو بدو میکرد و نمیدونست به کدوممون برسه...
صحنه ای که تا عمر دارم یادم نخواهد رفت و به شدت من رو متاثر کرد این بود که دخترکم یکبار که موفق شد به داخل اتاق بیاد و من با دستام سعی میکردم از خودم دورش کنم تقلا کرد تا خودش رو به من رسوند و... الهی بمیرم براش تا حایی که میتونست به زور لبهای نازش رو به اون قسمت های اندکی از صورتم که بیرون مونده بود رسوند و با بغض و گریه شروع کرد حالا نبوس کی ببوس
یعنی انقدر حالم بد شد و دلم به حالش سوخت. وقتی خودم رو گذاشتم جاش دبدم خوب از نظر اون طفلک، مامان یهو رفته خودش رو از نظر اون پنهان کرده و حاضر نیست ببیندش و هر چی هم خودش رو به آب و آتیش میزنه فایده نداره ، پس حق داره بترسه و احساس نا امنی کنه و به هم بریزه طفلک
خلاصه هر جوری بود گذروندیم و دلمون خوش بود که موفق شدیم به کسی انتقال ندیم ولی زهی خیال باطل که اول آدرینا و بعد آقای همسر دچار شد
البته من مشخصا نوع ویروسیش رو گرفتم و هنوزم در گیرشم ولی بقیه خوشبختانه به نظر میرسه که سرماخوردگیشون سبکتر بوده و گلوهاشون تا الان چرکی نشده گوش شیطون کر
خلاصه که این بود انشای من در مورد تعطیلات مفرح و شادی بخش پایان هفته پیش در این مملکت همیشه تعطیل!