آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

20 روز تا تولد یکسالگی!

1392/5/20 2:57
نویسنده : الهه
960 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره پس از سبک سنگین کردنهای فراوان و شور و مشورت با آگاهان و صاحبنظران و تبادل نظر بین مامان و بابا و ...تصمیم گرفتیم چشن تولد یکسالگی دخترمون رو برگزار کنیم.

از نظر اینکه بچه خودش درک درستی از مناسبت نداره و خیلی شلوغ میشه و حتی چند روزی شاید آدم نتونه به اصل مطلب که خود بچه ست برسه تردید داشتیم که بگیریم یا نه

نهایتا تصمیم گرفتیم با تمهیداتی ریسک اذیت شدن دلبندمون رو به حد اقل ممکن برسونیم و از خدا هم خواهش میکنیم کمک کنه که دخترمون دچار عارضه یا خدا نکرده کسالتی نشه که بهش سخت بگذره.

پس پیش به سوی تهیه و تدارکات با حد اکثر سرعت چون همش بیست روز مونده تا تولد

البته تولد دختر ما سال پیش 5 شنبه افتاده بود و قاعدتا تولد یکسالگیش باید جمعه می افتاد ولی چون سال 91 سال کبیسه بود به جای جمعه افتاد به شنبه. ولی ما جشن تولد عمومی رو همون جمعه یعنی هشت شهریور و در واقع یک روز زودتر از روز تولد واقعیش میگیریم و روز اصلی تولدش جشن خصوصی تری میگیریم و آتلیه میریم و یا میگیم آتلیه بیاد خونه و از این جور کارا!

امیدورام همه چی خوب پیش بره و برسیم به همه کارا

پی نوشت: خدایا یعنی واقعا دختر گلی داره یکساله میشه؟!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان پندار
20 مرداد 92 11:49
سلام مامان آدرینا جونی.... دخملت تقریباً با پندار من هم سنه 8 روز بزرگتره ...

خوشحال می شم پیش ما هم بیاید ....

من هم در تدارک تولدم




سلام مامان پندار جونی. مرسی که بهمون سر زدید. من هم خدمت رسیدم.

وای که چه پسر عسلی دارین

ماشالله اش باشه

خیلی دوست داشتنیه، خدا براتون حفظش کنه. خوش به حال پندار جون که مامانش براش با اینهمه صبر و حوصله، خوب و کامل مینویسه. انشالله تولد پندار جون هم خیلی خیلی خوب پیش بره و زیاد خسته نشید.

شادو سلامت باشید


مامان پندار
22 مرداد 92 1:25
ممنونم عزیزم. .... خوش اومدی و همیشه بیا .... با اجازه ات لینکت می کنم که همیشه بیام ببینم وبلاگش رو .....
یه عکس ازش بذار دلمون آب شد آخه
.


خواهش میکنم
حتما همیشه خدمت خواهم رسید
شما لطف کردید
من هم با اجازه لینکتون کردم.
ممنون از همه لطفتون
ببخشید دیگه به خاطر این ترجیح شخصی من!
شازده امیر و رها بانو
23 مرداد 92 18:39
خانومی لابد الان سرت خیلی شلوغه اخه وقتت برای برگزاری جشن آدرینا جان کمتر شده انشاالله که همه چیز با خوبی و خوشی پیش میره عزیزم


ممنون. الحمدلله یه کرور مهمون دعوت کردیم ولی هنوز هیچ کاری نکردیم به حول و قوه الهی!خدا به خیر بگذرونه! آخه نمیذاره که این وروجک!