آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

چشممان روشن ! غلت میزنی!

1391/10/15 13:27
نویسنده : الهه
365 بازدید
اشتراک گذاری

هنوز یک هفته کامل از تولد چهار ماهگیت نگذشته  که به شکل کاملا خودجوش! و بدون دخالت خودی و غیر خودی به شدت تلاش میکنی برای غلت زدن عزیزکم، حتی وقتی گوشه فرش بازیت گیر میکنی از تلاش دست بر نمیداری و امروز صبح فاتحانه اولین نیم غلتت را زدی نازنینم! و چه فاتحانه قائم به دو دست ، سینه کشیده و سر کاملا بالا ایستاده بودی و دنیای اطراف را دید میزدی! چقدر عجیب که حتی همین یک هفته ده روز پیش که بنا به توصیه دکترت روزی چند دقیقه رو به شکم و دمر میگذاشتمت و شما جند دقیقه نگذشته صدای اعتراض آمیزتان را به گوش اینجانب میرساندید که این حالت را دوست ندارید و حالا در چشم به هم زدنی خودت از حالت خوابیده به پشت میچرخی و میغلتی و رو به شکم میشوی! عزیزکم چقدر قشنگ بود تماشای تلاش دیروزت برای اینکه  راه حلی برای معضل گیر کردن دستت زیر بدنت موقع چرخیدن پیدا کنی! چه پشنکار ستودنی داشتی مادر! نمیدانم چند بار تمرین کردی و به  هن هن و نقس نفس افتادی تا بالاخره دانستی که چه باید کنی، و چندین و چند بار تکنیک اکتشافی را تمرین کردی تا ملکه ذهنت شد و حالا در چشم به هم زدنی خودت را زیر و رو میکنی! این خبر خیلی خوبیست ولی در عین حال کمی هراس آور برای من، این یعنی اینکه از این به بعد به همه آن چهل تا بالشت و متکایی که دورت موقع خواب میچینم تا از نیفتادنت مطمئن باشم هم اطمینانی نیست، چون دختر عزیزم حالا کارهای محیر العقولی می تواند انجام دهد! که میتواند خطرناک هم باشد... این یعنی خیلی بیش از قبل باید مراقبت باشم و احتیاط کنم، این یعنی احتمالا باید از این به بعد در آن یکی تخت خواب که میله هایی شبیه میله های زندان دارد و خودم اصلا آن میله ها رو دوست ندارم بخوابانمت، و شما چقدر از هر حصاری بدت می آید، میدانی این هفته تلاش و تمرین  موفقیت آمیر برای گرفتن و نگه داشتن اشیاء هم داشتی که کلی باعث ذوق زدگی و شعفمان بود ولی این مرحله رشدت هم همزمان یک چراغ نگرانی روشن کرد که آها پس باید از این به بعد بیشتر مواظب بود برای دم دست نبودن چیزهای ریزه میزه ای که میتوانی دست بگیری و به دهن کوچولوی غنچه ایت بگذاری، خدا همه فرشته های کوچک را از گزند همه اتفاقات بد مصون و محفوظ بدارد. عزیزم ، خیلی خوشحال کردی مارا، ممنون برای تلاشت برای یادگیری گرفتن اشیاء و غلت زدن! و ممنون از خدای مهربان برای اعطای سلامتی به همه ناز دانه های مادران و پدران.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان منیژه و بابا مرتضی
9 اردیبهشت 94 10:05
سلام عزیزم،خدا دخترتونو براتون حفظ کنه،من ندیده ونشناخته دوستتون دارم اما از وقتی وبلاگتون رمزدار شد نتونستم بخونم،اگه صلاح میدونید به منم رمزو بگید بوس برای آدرینا جون