اولین خریدهای عید نوروز دختر گلیمون (+عکس)

خوب به خیر و خوشی و سلامتی رسیدیم به شرح عید!

خوب همین جور پیش برم مادر جان سال دیگه این موقع میرسم به گذاشتن پست در مورد عید 92! ولی چه کار کنم شیطونک مامان که انقدر وروجک شدی ماشالله و از دیوار راست به معنای واقعی کلمه بالا میری!

برای خرید هات من چند بار رفتم تجریش ولی اون چیزایی که دلم میخواست پیدا نشد. از اونجا که میگن پایان شب سیه سپید است خاله مریم جانت گفتن الهه جان چه نشستی که در مغازه های نزدیک خونه مامان بزرگی لباسهای خیلی خوشگلی هست. ما هم یه روز که باشه 27 اسفند 91 با کلی تمهیدات و برنامه ریزی پا شدیم رفتیم خونه مامان بزرگ اینا.

خلاصه مامانت در اونروز یه چند ده کیلومتری پیاده روی کرد عزیزم یعنی! یه سری با خاله مریم، یه سری با دایی محسن، یه سری تنهایی ، یه سری هم با بابایی و باز هم یه سری با خاله مریم رفتیم تا بالاخره خریدات تمام شد. می آمدم شما رو شیر میدادم ، بوس بوست میکردم؛ باهات بازی میکردم، کارهات رو میکردم و خوابت میکردم  و میسپردمت به مامان بزرگ اینا و میرفتم برای شیفت بعدی!  هزار بار هم در عرض یک ساعت زنگ میزدم که ببینم نفسم هنوز خوابه یا نه، و اگر خواب بودی تا ده دقیقه یه کم خیالم راحت بود ولی باز این قصه به همین ترتیب ادامه پیدا میکرد.خلاصه که  داستانی داشتیم اونروز! ولی واقعا اگر نمیرفتیم خونه مامان بزرک اینا نمیشد این برنامه ریزی رو داشته باشیم. چون بابایی از ساعت سه و چهار که میان خونه اگر یه سر هم میخواستن و میتونستن شما رو نگه دارن اصلا جور در نمی اومد  و گرسنه میشدی یا نیازهای دیگه ات و رسیدگیهایی که باید میشد...خلاصه نمیشد دیگه.

برات نهایتا اینا رو خریدیم عزیزکم

برای دیدن عکسها به ادامه مطلب میریم

این لباست رو برای سر سال تحویل تنت کردم، کلمه ای پیدا نمیکنم که بگم چقدر زیبا و فرشته شده بودی پرنسس من

این لباستم همراه با این ست برای عید دیدنی خونه مامان بزرگ اینا پوشیدی که اونجا همه میخواستن بخورنت شیرینم

این لباستم برای تولد هفت ماهگیت که 9 فروردین بود پوشیدی خوشگلم

این لباس رو هم چون قرمز بهتون خیلی میاد براتون گرفتم شازده خانوم که قسمت شد که تولد هشت ماهگیت بپوشی ناز گلم

این لباس هم هنوز براتون خیلی بزرگه ولی چون جنسش واقعا عالی و نرم و لطیف بود و یه جوری برای من حس این لباس ناستالژیک بود براتون گرفتم، انشالله که بعد ها در شادی و سلامتی تنتون میکنیم نازنین

اینم یه لباس فینقیلی خوشگله که همین جوری براتون گرفتم 

اینم خنزرپنزر ها و جی جی می جی های دست و پا و سرو کله شازده خانم من

مادر جان یه سری از همین خنزر پنزر ها و لباس هات رو اونموقع عکس نگرفتم الان هم دیگه لطفی نداره ازشون عکسی بگیرم. فقط خواستم به عنوان یادگاری برامون بمونه که چطوری خریدهای عیدت رو کردیم و عجب روزی بود و چه جور چیزهایی برات خریدیم. 

انشالله مبارک باشه و انشالله خدا همه نی نی های ناز رو صحیح و سالم و در پناه لطف خودش محفوظ بداره ، آمین.