آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

حتی از نوزادی...

1391/10/20 10:00
نویسنده : الهه
279 بازدید
اشتراک گذاری

حتی از نوزادی زندگی به تو نازنینم می آموزد که باید چیزی را از دست بدهی، مرارتی بکشی، تحمل کنی تا چیز دیگری را به دست آوری.میدانم، میدانم که این معامله منصفانه ای آنهم با یک نوزاد با همه ظرافتها و آسیب پذیریهایش نیست، ولی چه میشود کرد که واقعیت زندگی از الان تا همیشه همین است عزیزکم. تازه بعد ها میبینی که گاهی همه آن رنج کشیدنها ارزش چیزی که به دست می آوری را گاهی شاید نداشته باشد!

عزیزم تو واکسن میزنی، درد وحشتناک میکشی، تب می کنی، قطره های بد مزه بد بو رو به زور به خوردت میدهند و تو با چشمان معصوم و پرسشگرت به نظاره ناباورانه اینهمه سختی فشرده تحمیلی مینشینی برای اینکه بعد ها دچار مریضیهای خیلی خیلی بد و سخت نشوی. در این چند روز رنج کشیدی و کشیدیم. سعی کردیم شادمانه به استقبال همه چیز برویم ولی همه اینها ممکن نبود اگر شما همینی که هستی نبودی، نجابت، صبوری و متحمل بودنت از همین حالا کاملا هویداست نازنینم. انقدر نجیبی که بار تحمل سختی کشیدنت رو برای ما صد چندان میکند. شاید اگر اهل داد و بیداد و زیر و رو کردن زمین و زمان بودی و دردهایت را فریاد میکردی از لحاظ عاطفی تحملش برای ما آسانتر بود ولی حالا...آن سکوت و تحمل اصلا در چارچوب دنیای یک دختر خانم چهار ماه و 10 روزه میگنجد؟ خوش اخلاق من، مهربانم، چه کنم که دردهایت هر چه زودتر تسکین یابد نازنینم؟

از مهربانی و خوش مشربی شما چه بگویم که همان روز در مطب وقتی من و بابا داشتیم قبل تزریق واکسن سوالهایمان را از دکتر میپرسیدیم و شما چشم در چشم عمو دکترت انقدر لبخند ملیح زدی و صدای پیشی در آوردی و با عمو دکترت ارتباط گرفتی که عمو دکترت هم مغلوب آنهمه حس مثبت درون وجود تو شد و نمیتوانست از تو دل بکند نازنینم.

گاهی از خوبی مسیح وارت میترسم،چه دنیا و زندگی عافیتی را به نیکان و خوبان نداده و نمیدهد ولی دعا میکنم، دعا میکنم شاید دنیا به گونه ای تغییر کند وزیبا شود که جایی قابل زندگی برای خوبان شود و نه جایی که در آن خوبان را مکافات و پلیدان را پاداش دهد.

به امید آن روز

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)