آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

َشــــــــــــــــــــــــوک...

1392/4/11 2:19
نویسنده : الهه
246 بازدید
اشتراک گذاری

تو شوکم

دست و پام قفله

یه خطر وحشتناک از بیخ گوشمون رد شد

آیا رد شد واقعا؟

ِآیا خدا به من رحم کرد یا به معصومیت و بی گناهی دخترم؟

کاش گریه م بگیره

یا بتونم داد بزنم

جیغ و داد کنم

فعلا تو شوکم

کاش بتونم از زیر بار فشار این شوک یه تکون به روح و روانم بدم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

شازده امیر و رها بانو
11 تیر 92 3:41
سلام الهه جان چی شده خدا رو شکر به خیر گذشت مارو بیخبر نذار توروخدا

سلام مهربون
خدا رو شکر به خیر گذشته
آدرینا خوبه
مامانش هنوز تو شوکه که چه بلایی میتونست سرمون اومده باشه و خدا رحم کرد...
ببخشید نگرانتون کردم
ما خوبیم
انشالله شما و خانواده نازنینت هم خوب باشید

شازده امیر و رها بانو
12 تیر 92 11:51
سلام عزیزم خدا رو شکر که خوبین


خیلی ممنونم دوستم
شاد و سلامت باشید
شازده امیر و رها بانو
13 تیر 92 17:01
سلام عزیزم بهتری ادرینا گلم خوبه بیا بنویس ببینم چی شده که اینقدر شوکه شدی؟


وای از یادش هم تنم میلرزه
همین الان هم دست خودم نیست با گریه دارم براتون مینویسم
یه راننده مست داشت جلوی پارک نیاوران میزد به همسرم و دخترم که تو بغل باباش بود...
پاهام شل شد ولو شدم وسط خیابون
یعنی اصلا دیگه نمیدیدم جایی رو
یعنی جلوی چشم خودم داشت همه زندگیم میرفت رو هوا... به فنا میرفت همه چی زندگیم...
تازه بچه از ترسش هیجانی شد خودش رو پرت کرد جلو... یعنی ماشینه اگر خورده بود ... وای خدای من...
بهارک مامان آردا
14 تیر 92 2:11
عزیزم خدا رو شکر که خوبید
ولی چی شده بود؟؟؟


بهارک جان
خطر از بیخ گوشمون رد شد
تو یه کامنت دیگه الان نوشتم
بچه ام میلیمتری از یه تصادف هولناک رد شد...
بابای یسری جان
14 تیر 92 7:49
باز هم سر زده بیایید ، کمی آشفتگی بد نیست ، آن وقت ، تکاندن شانه های پر غبار، و مرتب کردن ِموهای پریشان ، بهانه ای می شود برای زندگی ام . شرکت دخترم در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ بهانه ای است برای آشنایی بیشتر با شما و پذیرایی از قدوم سبزتان در وبلاگ یسری دختر خوش قدم.
مامان عطا
17 تیر 92 0:22
سلام الهه جان
خوشحال شدم به .وبلاگ عطای من سر زدی.
نوشته هات خیلی جذاب هستن.
ای کاش یه عکس هم از فرشته کوچولوت میذاشتی دلمون آب شد...

سلام خانوم
خواهش میکنم، دوست داشتم وبلاگتون رو. ممنون از اظهار لطفتون به خط خطی های من، آدرینا هم یه بچه ست شبیه بچه های دیگه خاله جونش.قربون دلتون برم، انقدر که من بدم دیگه!