آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

ده ماهگیت مبارک شازده خانم! شمعهای کیکت دو رقمی شد!!! (+عکس)

1392/4/10 17:16
نویسنده : الهه
848 بازدید
اشتراک گذاری

میدانم که به زودی تعداد شمعهای سالهای عمرت دور رقمی خواهد شد ولی امشب از اینکه تعداد شمعهای ماهگرد تولدت دو رقمی شده بود در بهت و وجد، نا باوری و خوشحالی و در یک کلام در قلب تمام احساسات متناقض بودم...

ناز گلکم دوست دارم زود و خوب بزرگ شوی ولی امشب در کنار همه شادیها و شکر گزاریها برای لحظاتی ترسیدم  از فکر اینکه پیش از آنکه خوب کودکیت را مز مزه کرده باشم اندازه خودم بزرگ شده باشی. ناز گلم ده ماهگیت مبارک . چه کسی باور میکند که تنها دو ماه دیگر مانده تا یکساله شوی؟!

بقیه در ادامه مطلب...

بالاخره به یکی از آرزوها و حسرتهامون رسیدیم و ماهگردت رو در کنار خانواده دایی عزیز هم تونستیم جشن بگیریم و اونا هم تونستند برای اولین بار نه از طریق وب کم بلکه حضورا و زنده در جشنت باشند و با هم شادی کنیم.

کلی با هم رقصیدیم و شادی کردیم و شما گل سر سبد مجلسمون بودی

همه بی نهایت عاشقانه دوست دارند و این رو میشه از تو نگاه و چشمای همه آدمای مهربون زندگیمون فهمید

سر در آغوش گرفتنت نوبت و دعواهای با مزه ای هست!مثلا یکیش این  بود که  دختر دایی یه دو روزی یعنی از جمعه شب پیش ما بودن و بقیه میگفتن شما دو روزپیشش بودی ، حالا نوبت ماست بغلش کنیم بخوریمش بوش کنیم! و کلی رقابت و در آوردن انواع و اقسام اداها و صداها برای دلبری و جلب توجه شما در جریان بود! و البته این وسط شما دلبرک مادر کافی بود از جایی صدای مامان رو بشنوی یا ببینی مامان رو... خودت رو پرت میکردی بغل مامان و دل عاشقی رو که با هزار ترفند تو رو تونسته بود بغل کنه میشکوندی! خوب دروغه اگر بگم اصلا یه لحظه هم خوش خوشانم نشد که شما بغل مامان رو به هر چیز و هر کس دیگه ترجیح میدی (حتی اگر این باعث اعصاب خوردی، کمر درد  و کلافگی مامان شده باشه! )

شام هم به مهمونامون طبق وعده وعیدی که داشتیم یک فقره  آبگوشت سنتی دبش دو آتیشه اصل  دادیم! به شما هم طبق معمول کمی تیلیت و سیب زمینی و  گوشت له شده دادیم که لطف فرموده و یه نوکی به غذا زدید. (آخه امروز سومین روزه که خیلی بی اشتها و بی رغبت و تقریبا  به زور غذا میخوری)

                                                

یک موضوع بامزه که کلی باعث شعف حضار شد این بود که شما به طور خودجوش شروع کردی دس دسی کردن و صدای خوردن دستای نانازیت هم خیلی زیاد بود! همه چشماشون گرد شد از تعجب! یعنی تا آهنگ میزد یا کسی شعری میخوند شما هم موتورت روشن میشد! گاهی هم خودت میزدی زیر آواز و همزمان دس دسی میکردی! زیاد بودن صدای خوردن دستات به هم برای همه خیلی جالب بود! همه از من پرسیدن باهاش کار کردی؟! منم توضیح دادم که من دوست دارم شما همه چی رو هر وقت ساعت و زمان بدنت بود انجام بدی و من اعتقادی به تسریع یا آموزش هیچ مرحله ای ندارم و برای هیچ کاری هولت نمیدم.البته خدا رو شکر تا حالا انقدر دست دستی راستکی و از روی شادی اطرافت دیدی که خودت این کار رو یاد گرفته باشی.

 آخرهای شام دختردایی جونت یه سوال جالبی رو از همه کرد و قرار شد همه یک به یک به نوبت به این سوال جواب بدهند . سوال این بود که وقتی شنیدن مامان الهه باردار هستش احساسشون و افکارشون تو اون لحظه های اول چی بوده؟! جوابهای همه خیلی خیلی شنیدنی بود و بعدا افسوس خوردم که انقدر غرق حرفا و بازگویی احساسات و افکار همه بودم که یادم رفت دوربین رو روشن کنم  و حرفای قشنگ مهمونامون ضبط وثبت بشه.

خلاصه خانوم خانوما یه شب خوب دیگه به برکت و لطف وجود و حضور شما نازنین برای ما و اونایی که دوستمون دارند و دوستشون داریم رقم خورد. ممنون که هستی و ممنون که با بودنت یه رنگ دیگه ای به هستی و بودن یه عالمه آدم دادی.

خانوم خوشگلم انشالله صدو بیتس ساله بشی 

خدایا عاجزانه خواهش میکنم خودت محافظ فرشته های کوجک و امانتهای بزرگت باش.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

♥متین من♥
11 تیر 92 1:44
هورااااااااااااااااا 10 ماهگردت مبارک دوستان خوبم متین در مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده بیا وبلاگم عکسشو ببین اگه دوس داشتی میخوای بهش رای بدی لطفا: کد ١٧٤ به شماره پیامک: ٢٠٠٠٨٠٨٠٢٠٠ ( دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنین یه دنیا ممنونم ..
شازده امیر و رها بانو
11 تیر 92 3:36
سلام عزیزم عسل بانو 10ماهگیت مبارک انشاالله تولد 100سالگیتو جشن بگیری

مرسی خاله جونش، به همچنین برای شما.ممنون از لطفتون

بهارک مامان آردا
14 تیر 92 2:12
مبارکه که 10 ماهه شدی
مبارکه مامانت هم باشه که انقدر شیرین شدی
مبارکه همه کسانی که دلبریهات رو میبینند باشه


ممنون از شما بهارک جان
مرسی از اینهمه لطف و مهربانی