آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

یک مامان خیلی رقیق القلب

1393/2/13 5:00
نویسنده : الهه
253 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سالگرد در گذشت عمه ام بود

عمه ام انسان بزرگواری بود و از اون دست آدمها بود که رفتنش واقعا حیف بود

از اون ادما که باید هزار سال عمر کنند

آدرینا رو پیش باباش گذاشتم و خودم راهی شدم مراسم

اینجور مراسم ها اصلا شرکت نمیکنم ولی برای خاطر دختر عمه ام که یکی از بهترین دوستام هم هست رفتم

 البته فقط سر مزار رفتم

یعنی از زمانی که خودم رو شناختم تو هیچ مراسم مرده خوری نرفتم

ببخشید این واژه رو به کار میبرم ولی واقعا همینه دیگه

چون به مناسبت در گذشت یه آدم کسانی جمع میشن دور هم بخور بخور

یعنی باعث و بانی اون سور چرانی مرگ یک عزیزه

راه خیلی شلوغ بود و ترافیک زیاد

مثل همیشه دیدن بچه های کوچیک گل فروش منقلبم کرد

راننده های خسته از ترافیک بد و ناجور رانندگی میکردن

یه بار دلم لرزید واقعا چون یه ماشین داشت میزد به یه پسر بچه هفت هشت ساله

بازم مغزم داغ شد از یه فکر

یه لینک موضوعات تبادل نظر هست تو نی نی سایت

جرات نمیکنم اصلا نگاهش کنم

چه برسه بازش کنم.

سوگواری و غم از دست دادن فرزند...

امروز ظهر نمیدونم چرا خیلی خیلی زیاد این  فکر بهم غالب شد

هنوز اجازه نداده بودم بهش ولی اومد و غالب شد و تا به خودم بیام سیل اشک بود که روان بود

مثل دیوانه ها فکر اینکه خدا نکرده زبونم لال یه مو حتی بخواد از سر یه بچه یا خدا نکرده  آدرینای من کم بشه...

فکرش و ترسش اشکم رو در آورد

با تمام قوا و سریع خودم رو جمع کردم و به این فکر شوم بد و بدجنس دستور دادم هر چه زودتر مغزم رو ترک کنه

انقدر ترسیده بودم که جرات نمیکردم یه زنگ به خونه بزنم حالی بپرسم و خیالم راحت بشه

فقط اشک بود و مبارزه با این فکر کشنده

نکنه من یه طوریم شده؟ آدم سالم و متعادل آخه بیخود و بی جهت با یه همچین افکاری خودش رو آزار میده؟ آیا این برای همه مامانها پیش میاد؟

چرا من باید یه دفعه ای بشم یه مادر رقیق القلب گریون به درد نخور؟؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عاطفه
14 اردیبهشت 93 0:00
واقعا موضوع خیلی سختیه ! نه میشه بهش فکر کرد ، نه درک کرد و نه همذات پنداری ! سکوت کنم بهتره ! در ضمن شما چند وقتی هست رقیق القلب شدید ! مال این تازگی ها نیست
الهه
پاسخ
آخ واقعا هم همین طوره نه خیرم! من هر گونه رقیق شدگی را شدیدا تکذیب مینمایم!
مامان مهيار
25 اردیبهشت 93 2:40
اميدوارم هميشه همه خانواده در كنار هم سلامت باشين، الي جون از اين فكرا نكنين تو رو خدا فكرشم تن آدمو مي لرزونه