شیرین کاری 31 فروردین 92!
دارم در آشپزخانه تند تند کارها را انجام میدهم. سرکار خانم ثمره عشق هم در انبوه لحاف و تشک و پتو که برای جلوگیری از خوردن کله مبارک به زمین ، روی زمین پهن شده مشغول بازی هستند. یهو میبینم انگار کسی دارد نجوا میکند. در گوشی حرف میزند. فکر میکنم مربوط به تلویزیون باشد. سر میکشم و نگاه به هال و آدرینا می اندازم. گوش تیز میکنم، نزدیکتر میروم خودم رو به آدرینا نزدیک میکنم.
ای خدا! شیرینم! سرش رو به گوشم نزدیک میکند و هزار بار پشت سر هم میگوید:
د د د د د....!
پشت سر هم! با صدایی نجوا گونه! مثل اینکه کسی بخواهد در گوش کسی چیزی بگوید.
عزیـــــــــــــــــــــزم! چه شیرین و با مزه میشود! و جالب اینجا که هر 5-6 بار که اینکار را میکند ذوق میکند و جیغ میکشد و نگاه مخصوصی میکند . یک جوری که انگار داریم مثلا یک بازی دو نفره را انجام میدهیم! عزیزم! همیشه شاد و سلامت باشی نازنینم ، شوخ و شنگم!