آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

دخترم لطفا صبور نباش

1393/2/25 2:48
نویسنده : الهه
241 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم صبور نباش، گریه کن، جیغ بزن. مادر را میکشی با آن بغضهای ناگهانی همراه با ممه تلخ شده گفتنت. کی گفته توی فسقلی باید صبور و تو دار باشی؟ جان مامان گریه کن. داد و بیدادکن. خونم را در شیشه کن. جانم را بر لبم بیاور.ولی اینطوری یکدفعه بغض نکن و سبل اشک نریز.آن عزاداریهای باران بهاری گونه ات که ناگهانی و تند وتیز آغاز و پایان می یابد میکشد مرا مادر...

دلم آتش میگیرد برای تجربه تلخ اولین معشوقه زندگیش که دارد بدرقه اش میکند تا برود  ولی اینطور صبورانه و غیر کودکانه آب میشود و تاب می آورد. گلکم الان کودکی نکنی و بی مهابا و بی ملاحظه گریه نکنی کی کنی؟ خوب است حالا که من به جای تو دارم زار میزنم؟ کودکی کن ، با صدای بلند و بی مهابا گریه کن. با ساکت گریه کردنت آتش به جانم نریز ...

پی نوشت: در خانه ما همه چیز عادی به نظر میرسد. بساط بازی و روزمرگی به راه است. همه چیز عادیست غیر از غلیانهای ناگهانی اشک و عزاداری دختر کوچکی که با تلخ ترین و عمیق ترین بغضها میگوید ممه تلخ شد و بعد از چند لحظه با پشت دستش اشکهایش را پاک میکند...

پسندها (4)

نظرات (3)

مامان مریم
25 اردیبهشت 93 8:24
ای جااانم نکن الهه سر صبحی اشکمو درآوردی...
عاطفه
26 اردیبهشت 93 10:08
خوب میدونی که کاملا کاملا درکت میکنم ! من نمیدونم این نیم وجبی ها چه اصراری دارن تو همه چی جلوتر از سن شون پیش برن ! خودشون که بچگی نمیکنن به کنار مارم جلو جلو پیر میکنن با این کاراشون ایشالله به زودی و راحتی این مرحله رم با موفقیت پشت سر میذارید مامان و شاهزاده خانوم
مامان مهيار
27 اردیبهشت 93 3:58
الهي من بميرم خيلي سخته دركتون مي كنم. ولي خواهر جون يه چند وقتي طول مي كشه تا عادت كنه شما هم مثل هميشه بيشتر صبوري كن. ولي كاش آروم آروم كمش مي كردين و بعد قطعش مي كردين. البته بازم اذيت مي شد ولي شايد كمتر