آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

اولین عید نوروز با فرشته کوچکمان ( + عکس)

1392/3/13 2:37
نویسنده : الهه
764 بازدید
اشتراک گذاری

مادر جان، عید امسال به برکت وجود نازنین و پاکت از همه عیدهای نوروزمان متفاوت بود

تا وقتی که بزرگ بشوی و بتوانی این نوشته ها را بخوانی خودت فهمیده ای که مامان وبابا چقدر مراسم عید نوروز را دوست میدارند و گرامیش میدارند

بقیه در ادامه مطلب

سال پیش شما تو دل مامان بودید و مامان به غایت حالش بد بود عزیزم. ولی هر طوری بود مراسم عیدمان را برگزارکردیم و بابایی شخصا به ساده ترین شکل ممکن برایت تخم مرغ رنگ کرد و کاملا احساس میکردیم که ما سه نفر پای سفره مان نشسته ایم. شور و شوق بابا برای علم کردن سفره هفت سین و بساط عید آنهم به تنهایی قابل تحسین و دوست داشتنی بود.

این عکس تخم مرغهای دست ساز بابایی برای شما و سفره هفت سین سال پیشمان

 

امسال بعد از همه دوندگیها که شرحش در اینجا گذشت صبح کله سحر روز سال تحویل بیدار شدیم و به جهاد مقدس آماده سازی خانه و خانواده برای داشتن عید و سال تحویل به سرعت و شدت مشغول شدیم. چون شب منزل مامان بزرگ اینها قرار بود باشیم مردد بودیم که سبزی پلو ماهی خودمان هم درست کنیم یا باشد همان شب منزل مامان بزرگ اینها. ولی در یک اقدام انقلابی تصمیم بر این شد حتی اگر در یک روز دو بار سبزی پلو ماهی کوکو سبزی بزنیم بر بدن باید ما خودمان هم طبق رسم و سنت این غذا را بپزیم این شد که به سرعت برق و باد بساط سبزی پلو ماهی کوکو ی ساده ای را بر پا کردیم که البته خوردنش ماند برای بعد از سال تحویل .

خلاصه سفره هفت سینمان را با کلی دقت و وسواس چیدیم و کم کم به لحظه موعد نزدیک میشدیم

این هم نمایی کلی از سفره هفت سین سال 92 ما

سرکار خانم شازده خانوم برعکس همیشه درست در لحظات اصلی خواب آلو به نظر میرسیدند به شدت!

من هم شما را خواب کردم و گفتم نزدیک سال تحویل بیدارتان میکنیم

خلاصه یه گونه ؤز گونه مالیده یه گونه نمالیده دیدیم ای دل غافل باز با طناب این شبکه های جور واجور به  چاه داریم می افتیم و چند ثانیه بیشتر به سال تحویل نمانده

به سرعت برق و باد کار رژ گونه زنی را رها کرده به سراغ شما آمدیم و شما را با ناز ونوازش بیدار کرده، لباس پوشاندیم. جالب اینکه خواب آلود بودید ولی دلبرانه میخندیدید!  عکسهای در حال حاضر شدنتان بیشتر در حالت خمیازه با دهانی باز در حد نیم متر در نیم متر تشریف دارید! خلاصه که واقعا درست سی ثانیه مانده به سال تحویل عروس خانم کوچولوی ملیح ملوس با آن لباس زیبا که واقعا مثل یک قوی زیبا شده بودید را بر سر سفره هفت سین نشاندیم

یک قسمت راست سفره هفت سین 92 ما

قسمت مرکزی سفره هفت سین سال 92 ما

اینم وینگ دست راست  سفره هفت سین سال 92 ما

و اینهم باز نمای کلی

سال تحویل شد و ما شکرانه اینکه همه سالم و کنار هم هستیم را انجام دادیم

بعد هم تماسهای با نزدیکان درجه یک و تبریک و تبریک

بابا جان برای شما و من کادوی عید گرفته بودند و من طبق معمول یکسال اخیر شرمنده هر دوی شما شدم چون شما که نمی گذارید من جم بخورم چه برسد بروم و یواشکی برای شما یا ایشان کادویی تهیه کنم

کادوی بابایی صرف نظر و فراتر از ارزشهای مادی نشان از توجه و لطف و دقیق بودنشان داشت و دارد و برای همین هم هست که با ارزش است. خوش به حال شما آدرینا جان که چه بابای خوبی دارید. خدا برای هم حفظتان کند

عکس کادو و کارتهای بابا مهدی جانت برای شما و من

 

شما کلی سر سفره دستهای کوچولوی تپل مهربانتان را در تنگ ماهی کردید و حرکت ماهی ها خیلی برایتان جالب بود و سعی میکردید آنها را بگیرید!

بسیار زیبا و خواستنی شده بودید شاپرکم! آدم از تماشایتان سیر نمیشد یعنی! یک دلبر به لباس پرنسسی و پفی ، جوراب شلواری و تل سر ، این عروس خانوم زیبا خیلی علاقه داشتند که گلهای برجسته روی لباسشان را به شدت و حدت گاز بگیرند و بخورند!

خلاصه  کلی عکس های جور واجور گرفتیم تا یادگاری باشد از اولین سالی که دختر گلی ما کنارمان بود.بعد از همه این مراسم من شما را باز خواباندم و با بابا کلی ذوق روز و شما و عکسها و سفره هفت سینمان را کردیم. کمی استراحت کردیم تا برای شب که باید به منزل مامان بزرگ برای عید دیدنی میرفتیم آماده باشیم.

عزیزم اولین عید ما با شما زیباترین عید و لحظه های ما بود . انشالله تا همیشه شاد و سلامت عید و عیدهای بسیاری را جشن بگیرید عزیزکم.

پی نوشت: این پست خیلی وقت پیش نیمه آماده شده بود که به اشتباهی پرید و دوباره نوشتنش سخت بود. ببخش که انقدر دیر در مورد اولین عید نوزورمان نوشتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)