آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

الهی قربون اون لبخندی که همین الان تو خواب و بیداری تحویلم دادی بشم مامانی من!

1392/3/14 3:07
نویسنده : الهه
277 بازدید
اشتراک گذاری

الان اومدم بالا سرت چکت کنم که خوبی و همه چی رو به راهه، یه لحظه چشمای نازت رو باز کردی، تو اون کم نوری و  تاریکی انگار من رو شناختی و آن چنان لبخند ملیح و از روی رضایتی به من زدی که در جا از زیبایی و پاکیش اشکم در اومد!  انگارابراز خوشحالی بود  و حس راحتی و اطمینان از اینکه کنارتم...مامان الهی قربون دختر مهربون و قدر دونم بشم که انقدر ماهه، زیباست و مثل یه گل بهشتی نصفه شبی باز میشه و به مامانش عطر و پاکی بهشت رو نثار میکنه. عزیـــــــــــــــزمی ناز گلگم

پی نوشت: امروز خیلی خیلی روز سختی بود. نصفه بیشتر وقتمون به غذا دادن و خوابوندن و متاسفانه شست و شوی تهوع شدیدی که داشتی و بغل کردن و  آرام کردنت گذشت، خیلی بی تابی میکنی، کم حوصله و بی اشتها و کمی عصبی هستی. البته همین الانشم از خیلی نی نی ها خوش اخلاق تر شاید باشی ولی خوب از اونجا که همیشه خیلی مهربون و لبخند بر لبی آدم خیلی به نظرش حالتهات شدید میاد. شاید مال دندون باشه یا شاید چیز دیگه، نمیدونم ولی برای اولین بار تو این نه ماه صبح که ده و نیم از خواب پا شدی تا نصفه شب که به هزار ترفند خوابت کردم نخوابیدی عزیزم. یعنی چند بار موفق شدم بخوابونمت ولی فقط چند دقیقه خواب میموندی و با حالت شبیه ترس و اضطراب بیدار میشدی. عصری هم بدجور... خیلی ناجور بالا آوردی و همه محتویات معده کوشولوی نازت تخلیه شد... انقدر که با اینکه تازه از حمام آمده بودم و خودم رو خشک کرده بودم مجبور شدیم با همون لباسامون دوتایی بریم زیر دوش، الهی بمیرم برای گل دخترم. خدایا لطفا خواهش میکنم صدای من رو بشنو و به دخترم کمک کن، لطفا خوب خوبش کن. لطفا زودتر دندوناش رو بده بیرون بدون عذاب و ناراحتی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)