آدرینا کلمات رو تکرار میکنه!
روز تولد دایی آلمانی که تعطیل هم بود همه مهمونها رو با گفتن " آد ِ نا " ! بعد از هر چند باری که مامان صداش میکنه سورپرایز میکنه ! همه میپرن بالا پایین از خوشحالی و هیجان. بچه ام با چشمون باز به همه نگاه میکنه و طبیعتا دلیل اینهمه سرو صدا و هیجان رو نمیفهمه.
همون روز شبش موقع خواب، نصفه شب خوابش نمیبرد و داشتم باهاش بازی میکردم و شعر میخوندم
شعر چشم چشم دو ابرو رو میخوندیم
چند بار پشت سر هم گفتم چشم، چشم...
دیدم یه فرشته ای داره میگه: چیش، چیش
من: !!!!!!!!
به روم نمیارم. نفسم بند میاد ولی به روم نمیارم و ادامه میدم
بازم میگه: چیش!
دیگه انقده ذوق میکنم که باباش رو صدا میکنم و میگم فیلم بگیر. خوشبختانه ازش فیلم داریم که تو دل شب سیاه و تاریک دختری ما با چشمهای الماسیش داره نگاه میکنه و میگه: چیش! بعدا چند بار عین کلمه رو تلفظ کرد. یعنی هی تلفظش کاملتر و کاملتر میشه!
دیروز بعد از مراسم پی پی کنان و بشور بشور پوشکش کردم. دستش رو میگیرم و میگم : پاشو
صاف و مرتب و منظم در جا بر میگرده بهم میگه " پاشو" ! بدون هیچ درنگی! بعد هی من میگم پاشو هی اون میگه پاشو!
اموز بعد از ناهارش که خیلی صندلی غذاش رو کثیف کاری کرده بود از اونجا که تا دستمال میبینه دست من فکر میکنه میخوام صورتش رو پاک کنم یه دستمال مرطوب هم دادم دست خودش که فکر کنه بازیه و نترسه، خودم هم یکی دیگه گرفتم دستم که میز رو تمیز کنیم و بهش میگم نترس نمیخوام صورتت رو پاک کنم . در جا برمیگرده میگه: نترس! نترس!
دارم بهش شیر میدم. از اونجا که الان مدتهاست دیگه ایستاده و عمودی شیر میخوره به جای دراز کش و افقی! بهش میگم خوب بشین! میگه: بشین!
و چند بار تکرار میکنه
جالبتر از همه اینا اینه که ضرب آهنگ و ریتم کلمات رو صرف نظر از طول کلمات تکرار میکنه! یعنی هم وزن کلماتی که از دهن من میاد بیرون از خودش صدا در میاره
مثلا میگم : اجاق گاز
میگه : ODADA
میگم : بریم بشینیم
میگه: BEBI BEBIBIM
خلاصه که دختر گلیمون کلی اینروز ها مون رو مثل همیشه با شگفتی و ذوق پر کرده
البته مثل همیشه اصلا قصد ندارم تو فشاری بذارمش و این تکرار کلماتش هم یهویی و خود خواسته خودش بوده و من کاری به کارش ندارم فقط یه سره باهاش حرف میزنم!
خدایا لطفا این فرشته های نازنین رو در پناه خودت محافظت کن