آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

ضربان قلبم رو میبری رو ابرها اونم وقت خواب

1393/2/14 1:39
نویسنده : الهه
221 بازدید
اشتراک گذاری

تو رختخواب دراز کشیدیم و طبق معمول تازه شیطنتش بیشتر گل کرده  و از سر و کله هم بالا میریم!

بالاخره نوبت شعر های درخواستی میشه

اون میطلبه و اسم میبره و من میخونم

توپ سفیدم

مازرگی (مامان بزرگ)

اگوشی(یه روز یه آقا خرگوشه)

و...

آخر سر من میگم شما حالا یه شعر بخون

وای خداااااااااااا

شروع میکنه: من، من، من،دو تا دست دارم

الهی فدات

تو کلا این شعر رو دوبار طی دو جلسه ای که از ترم جدید حضورمون در کارگاه مادر و کودک میگذره شنیدی

چطوری حفظ شدی شیرینم؟!
چطوری جمله های به این طولانی میگی مموشک 20 ماهه من؟!

ذوق مرگم کرد دخترجونمآرام

پسندها (1)

نظرات (5)

مامانی باران
14 اردیبهشت 93 20:20
سلام عزیز دل نظر پر از مهر و محبت شما برای پست "مامان گلی" ثبت شده و یک دنیا بوس و تشکر البته یکی دو روزه انگار وبلاگ یه هنگ هایی میکنه چون من هم بهش برخوردم ولی نظر شما ثبت شده
الهه
پاسخ
خدا رو شکر. یک پیامهای چپ اندر قیچی میداد که
مامانی باران
14 اردیبهشت 93 20:26
و در مورد آدریناجونم، به قول باران باریکلاااااااااااااااا آفرین!!! شاهزاده خانم ما این شعر رو بلد نیستیم که، کامل بخون یاد بگیریم!
الهه
پاسخ
باران نگو عسل بگو! یاد گرفتید دیگه خاله جون؟!
الهه مامان مبین
18 اردیبهشت 93 0:34
ای جونم . چقدر شیرین زبونی بچه ها قشنگه
الهه
پاسخ
واقعا همین طوره
مامانی باران
23 اردیبهشت 93 1:10
خانم جان من که همه گوشه عالم کتبا نوشتم کم حافظم الان از اون شعر به اون قشنگی این یادم هست من من من!!! دو تا دست دارم هر دو توانا یکی میره راست، یکی میره چپ (فکر کنم البته) دیگه یادم نیست
مامان مهيار
25 اردیبهشت 93 2:36
عزيز دل دوست داشتني حسابي خوردني شده ها مامانش يه بوس گنده و محكم به جاي من از اين شيرين خانم بكنين